عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

پاییـــــــــــــــــــــــــــــز تمام شد !!

به آخر پاییز رسیدیم، همه دم میزنند از شمردن جوجه ها !!! توی ذهنت امشب، بشمار تعداد دلهایی را که به دست آوردی           بشمار تعداد لبخندهایی که بر لب دوستات نشاندی بشمار تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی فصل زردی بود، تو چقدر سبز بودی ؟                           جوجه ها را بعدا با هم میشماریم ... اولین روز زمستونیتون قشنگ...     اینم گوش بدید ( دوستش دارم )  http://s6.picofile.com/file...
30 آبان 1390

پسرم ، یک تکهّ از ما

گاهی فکر میکنم این خدای لبخند بود که شاید، زمانی و جایی خدمتی به خلقی رساندیم که در ازایش این فرشته های همیشه خندان را داده اند * امانت *دست ما خوشمان آمد در این صفحه عکسهایی بچکانیم از 6 ماه شیرین و به یاد ماندنی عدنان، ناز پسرم که هنوز شیرینی تمام لحظات با هم بودن اون روزها رو مز مزه میکنم و با دیدن لبخندهایی که لحظه لحظه به زندگیمان با حضور تو باریدن گرفت ، شکرخدا میگویم ...    آن دم که با تو  ام   مشهد (90/7/16)   ای آنکه زنده از نفس توست جان من آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من   شازده کوچولوی ما اینجا می خواد دنیا رو اونطور که هست ببینه دیگه از دیدن سقف خو...
24 آبان 1390

نازنین مادر چقدر خوبه *کنار تو درگیر آرامشـــــــــــــــــم*

لا لا لا لا، گل پونه گدا اومد دَرِ خونه نونش داديم، خوشش اومد خودش رفت و سگش اومد خچش کرديم، بدش اومد   لا لا لا لا، گل خشخاش بابات رفته خدا همراش لا لا لا لا، گل فندق مامان رفته سر صندوق لا لا لا لا گل گردو بابات رفته توى اردو لا لا لا لا گل پسّه بابات رفته کمر بَسّه لا لا لا لا، گل سوسن بابات اومد، چشمم روشن لا لا لا لا، گل زيره چرا خوابت نمى‌گيره که مادر قربونت مى‌ره برو لولوی صحرایی تو از بچم چی می خواهی؟ که این بچه پدر داره دوقرآن زیر سر داره دوشمشیر بر کمر داره ...
18 آبان 1390

7 مــــــــــــــــــــــاهگی گل پسرم

  مامان چرا من همش سُـــــــــــــر می خورم ؟........       آهان فهمیدم آدم بزرگا چجوری میشینن ؟ اینجوری ژست میگیرن ... بعدش میشینن ....خوب شد آخ جون یاد گرفتم ...فقط کافیه کمی تمرکز بکنم اونوقت میتونم همه کار بکنم هه هه هـــــــــــه       ای بابا باز هم که افتادم .... مامان جونم چقدر سخته که شبیه آدم بزرگا بشی .... ای خدا خودت تو این راه کمکم کن ......     خوب نور ، صدا ، تصویر برداشت هزارم          حالا این دفعه دوربین با ما جور نمیگه ......آقا چرا رفتی اون   بالا می خوای بگی تو...
15 آبان 1390

آسمان وقف نگاهت گل من

  به یاد داشته باش !   خدا در دستیست که به یاری می گیری ،   در قلبیست که شاد می کنی   در لبخندیست که به لب مینشانی   خدا در عطر خوش نانیست ، که به دیگری می دهی ،   درجشن و سروریست که برای دیگران بپا می کنی ،   و آنجاست که عهد میبندی و عمل می کنی !       زنده باد کوچک بودنهای مفید، زنده باد ...      پسرکمان داره کم کم و برای اولین بارغذا رو مزمزه میکنه .اینجا داره فرنی رو میخوره و چه کیفی هم میکنه که داره با قاشق غذا می خوره . الهی قربونت بشم .... تو با این قیافه نمکی ، ...
9 آبان 1390
1